صابونش به جامه ما خورده.
صبر کوتاه خدا سی ساله.
صداش صبح در میاد.
صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر.
صد تا گنجشک با زاق و زوقش نیم منه.
صد تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره.
صد تومن میدم که بچهام یکشب بیرون نخوابه وقتی خوابید، چه یکشب چه هزار شب.
صد رحمت به کفن دزد اولی.
صد سال گدائی میکنه هنوز شب جمعه را نمیدونه.
صد سر را کلاه است و صد کور را عصا.
صد من پرقو یک مشت نیست.
صد من گوشت شکار به یک چس تازی نمیارزه.
صد موش را یک گربه کافیه.
صفراش به یک لیمو میشکنه.
صنار جیگرک سفره قلمکار نمیخواد.
صنار میگیرم سگ اخته میکنم، یه عباسی میدم غسل میکنم.
ضرب خورده جراحه.
ضرر را از هر جا جلوشو بگیری منفعته.
ضامن روزی بود روزیرسان.
ضرر به موقع بهتر از منفعت بیموقعه.
ضرر کار کن، کار نکردنه.
طاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است.
طالع اگر اری برو دمر بخواب.
طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق * تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش. ~ سعدی
طبل تو خالیست.
طبیب بیمروت، خلق را رنجور میخواهد.
طشت طلا رو سرت بگیر و برو.
طعمه هر مرغکی انجیر نیست.
طمع آرد به مردان رنگ زردی.
طمع پیشه را رنگ و رو زرده.
طمع را نباید که چندان کنی * که صاحب کرم را پشیمان کنی.
طمع زیاد مایه جونم مرگی ( جوانمرگی ) است.
طمعش از کرم مرتضی علی بیشتره.
ظالم پای دیوار خودشو میکنه.
ظالم دست کوتاه.
ظالم همیشه خانه خرابه.
ظاهرش چون گور کافر پر حلل * باطنش قهر خدا عزوجل.
عاشقان را همه گر آب برد * خوبرویان همه را خواب برد. ~ ایرج میرزا
عاشق بیپول باید شبدر بچینه.
عاشقم پول ندارم کوزه بده آب بیارم.
عاشقی پیداست از زاری دل * نیست بیماری چو بیماری دل. ~ مولوی
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد. ~ حافظ
عاشقی کار سری نیست که بر بالین است. ~ سعدی
عاقبت جوینده یابنده بود. ~ مولوی
عاقبت گرگ زاده گرگ شود * گر چه باآدمی بزرگ شود. ~ سعدی
عاقل به کنار آب تا پل میجست * دیوانه پا برهنه از آب گذشت.
عاقل گوشت میخوره، بیعقل بادمجان.
عالم بیعمل، زنبور بیعسله.
عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشکل.
عالم ناپرهیزکار، کوریست مشعلهدار.
عبادت بجز خدمت خلق نیست * به تسبیح و سجاده و دلق نیست. ~ سعدی
عجب کشگی سابیدیم که همش دوغ پتی بود.
عجله، کار شیطونه.
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.
عذر بدتر از گناه.
عروس بیجهاز، روزه بینماز، دعای بینیاز، قورمه بیپیاز.
عروس تعریفی عاقبت شلخته درآمد.
عروس که به ما رسید شب کوتاه شد.
عروس مردنی را گردن مادر شوهر نگذارید.
عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه.
عروس نمیتونست برقصه میگفت: زمین کجه.
عروس را که مادرش تعریف کنه برای آقا دائیش خوبه.
عروس که مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند.
عزیز کرده خدا را نمیشه ذلیل کرد.
عزیز پدر و مادر.
عسس بیا منو بگیر.
عسل در باغ هست و غوره هم هست.
عسل نیستی که انگشتت بزنند.
عشق پیری گر بجنبد سر به رسوائی زند.
عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمان بستهاند.
عقلش پاره سنگ برمیداره.
عقل که نیست جون در عذابه.
عقل مردم به چشمشونه.
عقل و گهش قاطی شده.
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد. (( ... دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست )) ~ سعدی
علاج بکن کز دلم خون نیاید. (( سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل ... )) ~ میر والهی
علف به دهان بزی باید شیرین بیاد.
عیدت را اینجا کردی نوروزت را برو جای دیگه.
غاز میچرونه.
غربال را جلوی کولی گرفت و گفت: منو چطور میبینی؟ گفت: هر طور که تو منو میبینی.
غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو.
غلیان بکشیم یا خجالت. (( مائیم میان این دو حالت ... ))
غم مرگ برادر را برادر مرده میداند.
غوره نشده مویز شده است.